لارا جانلارا جان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

روز های شیرین

لالایی

سلام دوستای نانازی من امروز تو سایت ایزی بیبی لایف خوندم که بهتره برا نی نی نیومدمون یه لالایی انتخاب کنیم و براش بخونیم تا از الان بهش عادت کنه! البته از قبل شنیده بودم ولی امروز دنبال چندتا لالایی گشتم و یکیو پیدا کردم که خوشم اومد. متنشو اینجا میذارم و خودشم برا آهنگ وبلاگ گذاشتم فعلا اینو برا لارای کوچولوی خودم میخونم بعد چندتا دیگشم اضافه میکنم. آدرس سایت لالابای هم براتون میذارم خواستین برین سر بزنین کلا مطالب مفیدی داره برا نی نی ها و مامانا... Angels watch over my baby, Grant her a lifetime of your care So that even when I can not be with her I'll know you will always be there. Angels watch over my baby, Grant her a lifetime of...
31 مرداد 1391

آهنگ جدید+زلزله!+سکسکه

سلام مامان نازیا بالاخره بعد از کلی تلاش و کوشش آهنگ مورو علاقه مو یابیده و کد آهنگشو درست کرده و بر روی وبلاگمان نصبیدم  این آهنگو خیلیی ذوست دارم تازه کلیپشم خیلی نازه واسه یه دخمل کوچولو خونده شده مثل دخمل نازی من! مامانش میخونه واسه دخترش!!! مشنوین مشکلی که نداره الو الو صدا میاد؟!؟  این آهنگو برا نی نی جونم میخونم فک کنم اونم خوشش میاد +این چندروزه انقد پس لرزه حس کردیم که دچار توهم زلزله شدم کلا! حالا بعضی وقتا کوچولوی شیطونم تکونای چندریشتری میخوره که فکر میکنم زلزله اومده و این شکلی میشم  بعدش میفهمم بعله خانم کوچولو داره تکون میخوره!!!  مثلا همین الان همچین تکونی دادن مامانشونو که کم موند پاشم فرار کنم!!!&nb...
27 مرداد 1391

ویزیت دکتر+نگرانی هابرطرف شد

سلام... خیلی حالم خوب نبود نه برای خودم چون خبر زلزله رو شنیدم خیلی تاثیر بدی داشت روم تازه بعد از دیدن عکسای صحنه های زلزله چند ساعت بی اختیار اشک میریختم... اگه میتونستم حتما برا خون دادن میرفتم اما فعلا خودم هم کم خونم! مخصوصا اون صحنه ای که یه مادر سر جنازه دوتا بچه ش گریه میکرد دیگه کنترل خودمو از دست دادم. حس مادرانه رو الان بهتر میفهمم....خیلی سخته! خدارو شکر همسرم حداقل میخواد کمک بکنه و بره خون بده ولی من کاری از دستم بر نمیاد فعلا. دیروز برا نشون دادن نتایج آرمایش رفتم پیش خانم دکتر و رشد دخترکم و وضعیت خودم رو بررسی کرد خدارو شکر دختر جونم خوب رشد میکنه و خودم هم توی این 1 ماه 2 کیلو اضافه کردم  مشکل کم خونی هم به نظر خانم ...
23 مرداد 1391

از هر دری سخنی 1

سلام به همه مامانای گل و نی نی های تو راه و بین راه و اول راهشون! انقد این حاملگی سر آدم رو گرم میکنه که تازه متوجه شدم دیگه چیزی از مرداد ماه هم نمونده و من هیچی از تابستون نفهمیدم انقد که زود گذشت. آخرای حاملگی هم که تازه سخت تره و هیچی هم نشه آدم حوصله تکون خوردن نداره. منم که همه کارام جمع شده واسه این روزای آخر. هنوز خبری از سرویس خواب دخترم نیست کاغذ دیواریشم قراره امروز با بابا رامین نصب کنیم اما تا الان که ساعت ١٢ ظهره هیچ اقدامی نکردیم! فقط کاغذارو خریدیم گذاشتیم تو اتاق که اونم نمیدونیم سرتاسر دیوارو بزنیم یا نصفشو با حاشیه !!! دیروز بالاخره رفتم آزمایش مجدد دادم اما متاسفانه انگار کم خونم و منتظرم فردا برم ببینم دکتر چ...
20 مرداد 1391

من برگشتم

سلاااااااااام بالاخره ابنترنتمون بعد از مدتها وصل شد و من با کلی حرف برگشتم اما مشکل اینجاست که تا همین الان که فهمیدم نت وصل شده کلی حرف داشتم اما الان همشون پریدن از ذهنم! حالا یه چیزایی مینویسم تا هیجانم کمتر که شد بیام درستشون کنم! تو این مدت که نبودم رفتم مدل سرویس خواب دخترمو عوض کردم و این هفته انشا... میان و اتاق کوچولو برا اومدنش حاضر میشه! موکت کف اتاق هم به لطف بابایی مهربون دخترم حل شد و الان آماده شده واسه پرده و بقیه خرده کارا. +یه کم از خودم: از وقتی وارد هشت ماهگی شدم شکمم انگار از تو داره پاره میشه حالا خوبه فقط ٩٨ سانته انقد اذیت داره! آزمایشای خانم دکترو بالاخره بعد از کلی تاخیر رفتم دادم هنوز نتیجه شو نگرف...
14 مرداد 1391

سونو+ست مامان دوز

سلام دوستای خوب ما بالاخره رفتیم سونو گرفتیم و بعد از دو ماه دختر نازمونو دیدیم.خدا رو شکر سالم بود و برامون دست تکون میداد! خوبی بعدیش این بود که دلمون قرص شد نی نی دختره! آخه هر کی منو میدید بهم میگفت حتما اشتباه شده وضعیت تو به پسر میخوره اما ما ثابت کردیم که به ظاهر قضیه نیست و هر کی شرایط خودشو تو حاملگی داره. امروز واسه دخترم یه ست خواب دوختم خودم که خیلی خوشم اومد!!!عروسک اژدها رو هم واسش گرفتم نمیدونم لارا کوچولو چقد بخواد باهاش بازی کنه خودم که دوستش دارم!       ...
5 مرداد 1391

من وکلی کار2

تا الان که دارم اینو مینویسم شنبه خوبی رو شروع کردیم.کلی کاری رو که داشتم استارت زدیم و با مامان بزرگ رفتیم سرویس خوابو لباس و وسایل دیدیم.من یه مدل خیلی نااااااااازو پسندیدم که مامان بزرگ و بابابزرگ باید برن و سفارش ساختشو بدن تا حاضر شه. وای من از خیال پردازی میمیرم! برام جالب بود که چندتا مغازه که رفتیم رنگ سفید خواستم همه گفتن کسی سفید نمیخواد .چرا آخه؟؟؟؟؟؟؟؟ من که عاشق سرویس خواب سفید و سادم! یه مدلی که پستدیدم شبیه تخت خواب باربی میمونه!فقط تختش برا کوچولو تا 3-4 سالگی بزرگه و برا همین یه تخت-ننوی کوچولو هم خریدیم که تا اون موقع تو اون بخوابه. اونم خیلی خوشجل بید! حاضر که شدن عکساشونو با کمال میل میذارم اینجا! چند تکه لباسم براش خ...
5 مرداد 1391

یاد ایام

لان چند روزیه که یاد روزای اول حاملگیم افتادم! با اینکه خودمون خواسته بودیم بچه دار بشیم اما بعد اینکه فهمیدم حاملم انگار دنیا روی سرم خراب شد انقد گریه کردم که تقریبا افسرده شده بودم اما از طرفی هم میترسیدم نا شکری کرده باشو و خدارو خوش نیاد بین این همه آدم که حسرت بچه دارن من انقد غر میزنم! تا جایی پیش رفت که پیش یه روانپزشکم رفتم! اونم دلداریم داد و گفت این حالت تو خیلیا پیش میاد و میگذره نگران نباش.راستم میگفت یکی از دوستام هم مثل من بود خوب شد بعدا منم الان کلا خوبه خوبم! خدارو شکر هر روز با تکونای نی نی محبتم بهش بیشتر میشه و دلم میخواد بخورمش!الان کامل بهش عادت کردم و جزیی از زندگیمون شده.اولا کلی نگران همه چیز بودم اما الان تقر...
5 مرداد 1391

+ من وکلی کار

  دیگه کم کم احساس میکنم خیلی کم کاری کردم آخه هیچ چیز دخترم حاضر نیست!باید جمع و جور کنم اوضاع رو وگرنه استرسی میشم آخرش!تازه کلی هم برنامه آموزشی واسش در نظر گرفتم امیدوارم بتونم مامان خوبی باشو و دختر خوبی بار بیارم! اولش باید اتاق نی نی رو طبق طرحی که دارم درست کنم فقط میترسم چیزایی رو که میخوام نتونم اینجا پیدا کنم! بعدش باید لباساشو حاضر کنم! وای اصلا باورم نمیشه به این زودی هفت ماهه شدیم و بیشتر راه تموم شدو کمش موند! واسه آموزش زبانم که خیلی حالا زوده اما برنامه هام فراوونه و چندتا سایت خوب هم پیدا کردم لینکشونم میذارم اینجا .آخه میخوام نی نی چند زبونه باشه!ترکی وفارسی که بخوایم نخوایم یاد میگیره منم سعی میکنم انگلیسی ...
5 مرداد 1391

مادر بودن

روز های گرم گرم تابستون با یه کوچولو توی دلم خیلی خوبه ! حالا چند روزه هوا بارونی و خنکه و از شانس نی نی خوب میگذره! این روزها حس مادرانم بیشتر شده و خیلی بی تاب دیدن دختر نازم شدم. تو آخرین سونو گرافی صورت ناز دخترمو دیدم و خیلی هیجان زده شدم کاش دوباره میدیدمش! حس میکنم از الان دوستای خوبی برا هم میشیم خیلی خوشحالم نی نی دختره کلی براش برنامه دارم!! هنوز کار زیادی برا اتاق و دکورش نکردیم و کم کم نگران میشم شاید یکی دو ماه دیگه نتونم زیاد برم این ور اون ور!آخه سر بابایی و من خیلی شلوغه و اصلا وقت نداریم... امیدوارم این روزا یه فرصت درست و حسابی گیر بیاریم دنبال کارای دخترمون بریم. روزای خیلی خیلی خوبی رو با هم میگذرونیم میترسم دل...
5 مرداد 1391